English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (2234 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
call of more U حق تقاضای زیاد کردن مبیع
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
earnest U مقداری از مبیع که پیش از قبض واقباض کل مبیع و ثمن به خریدار تسلیم میشود
caveator U کسیکه درضمن تقاضای ثبت اختراع تقاضامیکند به تقاضای دیگران تر
blood chit U تقاضای مساعدت و اهدای خون بازوبند تقاضای کمک ازمردم
theory of effective demand determination U نظریه تقاضای موثر اصطلاح کینز برای تقاضای کل
caveatemptor U اصطلاحی است که متضمن بیان حق مشتری درامتحان کردن و بررسی مبیع میباشد
carring over U تعویق تصفیه حساب در خریدو فروش سهام برای انتقال مال یا تسلیم مبیع مهلت تعیین کردن
surcharge U زیاد بار کردن تحمیل کردن زیاد پر کردن اضافه کردن
surcharges U زیاد بار کردن تحمیل کردن زیاد پر کردن اضافه کردن
apply for a divorce U تقاضای طلاق کردن
to request issuance U تقاضای صدور کردن
toa for a job or position U تقاضای شغل کردن
reclamation U تقاضای جبران خسارت کردن
demur U تقاضای درنگ یا مکث کردن
demurring U تقاضای درنگ یا مکث کردن
To seek political asylum. U تقاضای پناهندگی سیاسی کردن
To ask for political asylum. U تقاضای پناهندگی سیاسی کردن
demurs U تقاضای درنگ یا مکث کردن
To demand prompt payment. U تقاضای پرداخت فوری کردن
demurred U تقاضای درنگ یا مکث کردن
ask for a lady's hand U تقاضای ازدواج با بانویی کردن
put the bite on someone <idiom> U از کسی تقاضای پول کردن
overbuild U زیاد ساختمان کردن در بخشی از شهرکه زیاد دران ساختمان کرده اند
the thing sold U مبیع
object of sale U مبیع
particulars of sale U اوصاف مبیع
to withdraw an application U صرف نظر کردن از تقاضای درخواست نامه ای
statement of charge U مشخص کردن جرایم فرم تقاضای خسارت
buyer's option to duble U مقداربیشتری از مبیع مطالبه کند
striking off the roll U اسم یک solicitor را به تقاضای خودش یا بعلت ارتکاب خطا از لیست وکلاحذف کردن
seller's option to duble U از مقدار مبیع کم یا ثمن بیشتری مطالبه کند
search U بررسی خریدار ملک جهت اطلاع از اشکالات احتمالی مربوط به مبیع
contango U بهره دیرکرد تسلیم قرضه وسهام مهلت تحویل مبیع به مشتری
searchingly U بررسی خریدار ملک جهت اطلاع از اشکالات احتمالی مربوط به مبیع
searches U بررسی خریدار ملک جهت اطلاع از اشکالات احتمالی مربوط به مبیع
searched U بررسی خریدار ملک جهت اطلاع از اشکالات احتمالی مربوط به مبیع
buyer's option to duble U خیار مشتری در این که درصورت ترقی ارزش پول پیش از تسلیم مبیع
back wardation U خسارت دیر کرد در تحویل سهام برقراری مدت برای تسلیم مبیع
seller's option to duble U خیار بایع در مورد این که درصورت تنزل ارزش پول پیش از تسلیم مبیع
duble option U خیار مشتری و بایع در موردتغییر دادن مقدار ثمن و مبیع در صورت تغییر ارزش پول
load call U وسیلهای مملو از سیال برای ایجاد نیروهای زیاد با دقت زیاد
put option U خیار بایع در مورد بالا بردن قیمت قبل از تسلیم مبیع ارزش پول تنزل کند
compression ignition U احتراق مخلوط سوخت و هوادر اثر دمای زیاد حاصل ازترکم و فشار زیاد در سیلندرموتور دیزل
I didnt get much sleep. U زیاد خوابم نبرد ( زیاد نخوابیدم)
frequented U مکرر رفت وامد زیاد کردن در تکرار کردن
frequent U مکرر رفت وامد زیاد کردن در تکرار کردن
frequents U مکرر رفت وامد زیاد کردن در تکرار کردن
frequenting U مکرر رفت وامد زیاد کردن در تکرار کردن
overspend U زیاد خرج یا مصرف کردن افراط کردن
overload U زیاد پر کردن
increases U زیاد کردن
propagates U زیاد کردن
increased U زیاد کردن
overloads U زیاد پر کردن
increase U زیاد کردن
add زیاد کردن
heighten U زیاد کردن
intensification U زیاد کردن
propagate U زیاد کردن
overloaded U زیاد پر کردن
propagated U زیاد کردن
to run rup U زیاد کردن
overstock U زیاد پر کردن
grnish U زیاد کردن
heightens U زیاد کردن
heightened U زیاد کردن
propagating U زیاد کردن
heightening U زیاد کردن
overloaded U زیاد بار کردن
oversimplified U زیاد ساده کردن
ransacked U زیاد کاوش کردن
make much of U استفاده زیاد کردن از
overworked U کار زیاد کردن
oversimplifies U زیاد ساده کردن
over excite U زیاد تحریک کردن
strains U کوشش زیاد کردن
oversimplify U زیاد ساده کردن
elevation of security U زیاد کردن تامین
overloads U زیاد بار کردن
oversimplifying U زیاد ساده کردن
to overexert U تقلای زیاد کردن
overestimates U زیاد براورد کردن
overcharge U زیاد حساب کردن
overcharged U زیاد حساب کردن
overestimate U زیاد براورد کردن
overestimated U زیاد براورد کردن
overload U زیاد بار کردن
overworking U کار زیاد کردن
strain U کوشش زیاد کردن
overcharging U زیاد حساب کردن
overcharges U زیاد حساب کردن
propagating U زیاد کردن پروردن
overrated U زیاد براورد کردن
overestimating U زیاد براورد کردن
propagates U زیاد کردن پروردن
oversimplification U زیاد ساده کردن
overpress U زیاد پافشاری کردن در
ransack U زیاد کاوش کردن
add U زیاد کردن برد
raises U پروراندن زیاد کردن
expanded , capacity U زیاد کردن گنجایش
overrates U زیاد براورد کردن
propagate U زیاد کردن پروردن
overrate U زیاد براورد کردن
ransacking U زیاد کاوش کردن
superheat U گرم کردن زیاد
overfreight U زیاد بار کردن
overwork U کار زیاد کردن
overheated U زیاد گرم کردن
raise U پروراندن زیاد کردن
to overwork oneself U زیاد کار کردن
to overstrain oneself U تقلای زیاد کردن
overrating U زیاد براورد کردن
over refine U زیاد موشکافی کردن
overheats U زیاد گرم کردن
ransacks U زیاد کاوش کردن
adds U زیاد کردن برد
adding U زیاد کردن برد
overworks U کار زیاد کردن
overheat U زیاد گرم کردن
propagated U زیاد کردن پروردن
letter of recall U نامهای است که رئیس یک کشور به رئیس کشور دیگرنوشته و از او تقاضای مرخص کردن سفیری را که کارش در مملکت مرسل الیه پایان یافته میکند
total demand U تقاضای کل
at the request of U تقاضای
aggregate demand U تقاضای کل
at the instance of U به تقاضای
give or take <idiom> U از مقدار چیزی کم یا زیاد کردن
To live a long life . U عمر طولانی (زیاد ) کردن
ingurgitate U فرا گرفتن زیاد پر کردن
to lavisheffort U زیاد تلاش یا کوشش کردن
to bolt U با سرعت زیاد حرکت کردن
gap U اختلاف زیاد شکافدار کردن
extort U اخاذی کردن زیاد ستاندن
extorted U اخاذی کردن زیاد ستاندن
extorting U اخاذی کردن زیاد ستاندن
extorts U اخاذی کردن زیاد ستاندن
to rummage out U با جستجوی زیاد پیدا کردن
overpress U زیاداصرار کردن در زیاد فشاراوردن بر
gaps U اختلاف زیاد شکافدار کردن
tasks U زیاد خسته کردن بکاری گماشتن
haunts U زیاد رفت وامد کردن در دیدارمکررکردن
to overrun oneself U از دویدن زیاد خود را خسته کردن
slash U تخفیف زیاد دادن خیلی کم کردن
enlarges U توسعه دادن زیاد بحث کردن
slashed U تخفیف زیاد دادن خیلی کم کردن
overbear U مغلوب کردن زیاد میوه دادن
to overeach oneself U زیاد جلو افتادن و خودراخسته کردن
haunt U زیاد رفت وامد کردن در دیدارمکررکردن
task U زیاد خسته کردن بکاری گماشتن
slashes U تخفیف زیاد دادن خیلی کم کردن
overset U زینت دادن زیاد بار کردن
enlarge U توسعه دادن زیاد بحث کردن
enlarged U توسعه دادن زیاد بحث کردن
enlarging U توسعه دادن زیاد بحث کردن
aggregate market demand U تقاضای کل بازار
joint demand U تقاضای مشترک
aggregate demand function U تابع تقاضای کل
excess demand U تقاضای بیش از حد
at my request U مطابق با تقاضای من
final demand U تقاضای نهائی
complementary demand U تقاضای مکمل
national demand U تقاضای ملی
inelastic demand U تقاضای بی کشش
composite demand U تقاضای مرکب
application U تقاضای کار
giving U تقاضای رای
applications U تقاضای کار
gives U تقاضای رای
give U تقاضای رای
factor demand U تقاضای عوامل
complementary demand U تقاضای تکمیلی
application for loan U تقاضای وام
elastic demand U تقاضای با کشش
market demand U تقاضای بازار
at the instance of U بر حسب تقاضای
pop the question <idiom> U تقاضای ازدواج
request substitution U تقاضای تعویض
maximum demand U تقاضای بیشینه
re claim U تقاضای مجدد
request to send U تقاضای ارسال
effective demand U تقاضای موثر
demand for payment U تقاضای پرداخت
to hold somebody in great respect U کسی را زیاد محترم داشتن [احترام زیاد گذاشتن به کسی]
overstays U بیش از حد معین توقف کردن زیاد ماندن
overstaying U بیش از حد معین توقف کردن زیاد ماندن
overwind U بیش از اندازه کوک کردن زیاد پیچیدن
to occupy much space U فضای زیادی را اشغال کردن زیاد جا بردن
to dwell on U زیاد وقت صرف کردن روی کشیدن
overstay U بیش از حد معین توقف کردن زیاد ماندن
overstayed U بیش از حد معین توقف کردن زیاد ماندن
perfectly inelastic demand U تقاضای کاملا بی کشش
derived demand U تقاضای مشتق شده
marginal demand price U قیمت تقاضای نهائی
credit application U تقاضای گشایش اعتبار
perfectly elastic demand U تقاضای کاملا با کشش
individual demand schedule U جدول تقاضای فردی
demand U تقاضای خرید کالا
downward sloping demand curve U منحنی تقاضای نزولی
inelastic demand U تقاضای غیر حساس
elastic demand U تقاضای کشش دار
elastic demand U تقاضای انعطاف پذیر
Recent search history Forum search
1Potential
1خوب بالای زیاد موضوعات صحبت کردیم
1strong
1To be capable of quoting
1set the record straight
1Arousing
1pedal pamping
1construed
1A cop who doesn't exactly play it by the book.
1معنی کنید: Residential Demand Side Management
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com